امد زدور باز هم اوای صداییــ / شوق رسیدنش را میشنومــ
میشکافت پرده دلم را / به اجابت کردن او
دستان دلمــ باز گشوده اغوش بی حواسی خیالش را
پر کشید روحم در صدای ارامش او
پنجره قلبم باز نشد به شوق رهای روح
صدایشـــ می آیــــد هنوز
باز ,شوق ,صدای ,روحم ,ارامش ,کشید ,صدای ارامش ,ارامش او ,او پنجره ,پنجره قلبم ,در صدای